جدول جو
جدول جو

معنی ابن راهب - جستجوی لغت در جدول جو

ابن راهب(اِ نُ هَِ)
ابوشکر پطرس بن راهب بن اکرم بن مهذب بن شماس قیطی. در فسطاط مصر میزیسته و681 ه. ق. درگذشته است. کتابی در تاریخ از خلقت آدم تا قضاه بنی اسرائیل و ملوک روم و ظهورمسیح و تاریخ بطارقه و هم تاریخ خلفا تا زمان خویش نوشته و در جداولی مرتب کرده است، این کتاب با ترجمه لاتینی در پاریس به سال 1651 میلادی به طبع رسیده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ هَِ)
ابوعمر سهل بن هارون (قرن دوم هجری). عالم و حکیمی اصلاً ایرانی و شیعی. چندی رئیس کتاب خانه مأمون بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ءِ)
امیرالامراء ابوبکر محمد. او به سال 317 ه. ق. بمعیت برادر خویش ابراهیم و در سال 319 به تنهائی صاحب شرطۀ بغداد بود. و از322 تا 324 حکومت واسط داشت. و در سال اخیر بمنصب امیرالامرائی ارتقا یافت. در این وقت ابن رائق از بجکم یکی از سرداران مقتدر عصر هراسناک شد و از اینرو سردار دیگر معروف به بریدی را بمخالفت بجکم برانگیخت، لکن بریدی مغلوب و بجکم بغداد را متصرف شد و ابن رائق قهراً از کار کناره گرفت. هنگامیکه بجکم در رکاب خلیفه بجنگ حمدانیان رفت ابن رائق با سپاه همدست شده و بر خلیفه قیام کرد و حکومت حران و قنسرین و بعض نواحی فرات را از خلیفه تقاضا کرد خلیفه درخواست او بپذیرفت و ابن رائق از بغداد بیرون شد و به شام رفت و درآنجا او را با سپاه محمد بن طغج اخشیدی جنگ افتاد و بصلح خاتمت یافت (328). و مقرر شد مصر و شام تا حدودرمله محمد بن طغج را باشد دیگر نواحی شام ابن رائق را. وقتی که در بغداد میان ترک و دیلم خصومت افتاد و گورتگین فرمانفرمای دیلمیان ظفر یافت و امیرالامرائی را خاص خود کرد، خلیفه متقی بدان رضا نمیداد و برای دفع گورتگین به ابن رائق متوسل گردید و ابن رائق در سال 329 با سپاهی از شام آهنگ بغداد کرد و در عکبرا نزدیک بغداد میان او و گورتگین محاربت درپیوست گورتگین بهزیمت به بغداد شد و ابن رائق در پی او بمدینهالسلام درآمد و بدانجا بار دیگر سپاهیان او را بشکست و خود او را دستگیر کرد و خلیفه منصب امیرالامرائی بدو داد، در سال 330 بجنگ بریدی بواسط شد، بریدی آن وقت دم خودسری میزد اما چون از توجه ابن رائق بدان صوب خبر یافت خواهان صلح شد و ملتزم گردید خراج واسط هرساله بپردازد. پس از چندی در بغداد قحط پدید آمد و ترکان از پیرامون ابن رائق بپراکندند، بریدی اغتنام فرصت کرده برادر خویش را بتصرف بغداد فرستاد خلیفه با امیرالامراء بموصل گریخت و به بنی حمدان پناه برد و ابن رائق در رجب 329 به دست ابومحمد بن حمدان کشته شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جِ)
جمال الدین ابوعمرو عثمان بن عمر بن ابی بکر، نحوی معروف (570 -646 ه. ق.). اصلاً ایرانی از نژاد کرد و پدرش حاجب امیرعزالدین موسک بوده. مولد او مصر. در قاهره علوم ادبی و فقه آموخت و چندی در دمشق تدریس کرده. کتب او با اسلوبی واضح و روشن نوشته شده است. از تألیفات اوست کتاب کافیه در نحو. شافیه در صرف و آن کتاب در همه اقطار ممالک اسلامی متداول و معروف است. و مختصرالمنتهی که خلاصه ای از کتاب دیگر او موسوم به منتهی السؤال والامل است و این مختصر نیز مهمترین کتب اصول شمرده میشود و بر آن شرحهای بسیار نوشته اند. و المقصدالجلیل فی علم الخلیل. الامالی. القصیدهالموشحه بالاسماء المؤنثه. مختصرالفروع یا جوامعالامهات در فقه مالکی. و مفصل در نحو
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هَِ)
ابن طایر. در بعض لغت نامه ها این دو کلمه را به معنی کبک یا تیهو و درّاج گفته اند، و ظاهراً ابن طاهر و ابن طایر مصحف ابن طامر و کبک مصحف کیک باشد و تیهو و شراج تفسیری است مصنوع کاتب که از این دو تصحیف ناشی شده است. رجوع به ابن طامر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَ / شِ)
ابوالطیب ابراهیم بن محمد بن الشهاب. متکلم معتزلی، شاگرد بلخی و خیاط و غیر آن دو. وفات او بعد از 350 ه. ق. است در سن پیری. و او راست: کتاب مجالس الفقهاء و مناظراتهم قرب چهارصد ورقه. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ غُ)
امیر سعدالدین ابراهیم بن عبدالرزاق اسکندرانی. یکی از امراء مصر، پدر و جد او در اسکندریه مقام وزارت داشته اند و مولد او بشهر مزبور بوده است. جمال الدین محمود او را بقاهره خواند و مقام کاتبی ملک ظاهر برقوق بدو دادند. پس از مرگ برقوق در زمان ملک ناصر ادارۀ کلیۀ امور دولت بدو مفوض گشت و برادر خود فخرالدین را نیز از اسکندریه طلب کرد و مناصب دولتی را دو برادر میان خود بخش کردند و کار او بجائی رسید که مدتی ملک ناصر را از سلطنت خلعو برادر او ملک منصور را بجای او نصب کرد و باز ملک منصور را معزول کرد و ناصر را بپادشاهی برداشت، آنگاه که دیوان کتابت ملک برقوق بدو مفوض گشت منتها بیست سال داشته است و در 808 ه. ق. وفات یافت و با طنطنه و جلالی بی نظیر جنازه او را تشییع و دفن کردند
لغت نامه دهخدا
(نِ هَِ)
طین مختوم است. (تحفۀ حکیم مؤمن). طین اصفر است که آن را طین صنم نیز نامند، و کسانی که آن را طین مختوم دانسته اند توهم کرده اند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به طین مختوم شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
جنسی از خرما. (مهذب الاسماء). نوعی از رطب بغایت نیکو
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَ هََ)
ابومحمد عبدالله بن وهب بن مسلم. از غیر نژاد عرب و یکی از بزرگترین شاگردان مالک بن انس. مولد او به مصر در سال 124 هجری قمری در 148 نزد مالک رفت و تا وفات او با وی بود و پس از آن به مصر شد و خلیفه او را بقضای مصر خواند و او امتناع کرد. در سال 197 درگذشت
لغت نامه دهخدا
ابن راهبه. وی طبیب المتقی خلیفۀ عباسی بود و نزد او احترام و اکرامی خاص داشت. او بهمراهی بختیشوع و أتوش و ثابت بن سنان بن ثابت، طبابت المتقی را عهده دار بود. (از تاریخ الحکماء قفطی ص 235)
لغت نامه دهخدا